برنامه ات را بررسی میکنی. امروز باید ریاضی، زبان و شیمی بخوانی. تصمیم میگیری که با ریاضی شروع کنی. کتاب، دفتر ، مداد و…خوب مشخص است دیگر. گوشی تلفن همراهت را کنارت میگذاری و شروع به حل اولین مساله میکنی. اولین مساله را بالاخره حل میکنی و میخواهی سراغ دومین مساله بروی که صدای تلفن همراه، خبر از داشتن پیامکی جدید میدهد. به خودت میگویی بگذار که این یکی مساله را هم حل کنم، بعد میبینم که از طرف کیست؛ اما هر چه میکنی، ذهنت جمع و جور نمیشود. دزدیده نگاهی میکنی و متوجه می شویکه از دوست صمیمیات هست. خوب میدانی که خواندن این پیامک همان و یکی دوساعتی پیامک دادن همان! ۱۰،۱۰،۱۰ روشی که زندگی شما را تغییر خواهد داد
به خودت میگویی: خجالت بکش! مگر قرار نبود که اول مسایل ریاضی را حل کنی و گوشی فقط برای قوت قلب، کنارت باشد؛ پس بنشین سر دَرست؛ اما هرچه میکنی، ذهنت جمع و جور نمیشود. در کنار ارقام ریز و درشت، اسم دوستت رژه میرود و اینکه او چه میخواسته بگوید و اصلاً نتیجه بحث امروز دوستت با یکی دیگر از همکلاسیها چه شد. اصلاً بهتر نیست که کنجکاویات را ارضا کنی و بعد با خیال راحت سراغ درس بروی؟ این گونه است که بالاخره گوشی پیروز میشود و درس خواندن به زمانی دیگر موکول میگردد.
میتوانید به جای گوشی تلفن همراه، هر تفریح یا راه فرار دیگری را از درس خواندن بگذارید. نمیخواهیم بگوییم که تمام مدت باید درس خواند یا اگر فردی تفریح کردن را به درس خواندن ترجیح داد، در زندگی شکست خواهد خورد. سخن اینجاست که تعداد قابل توجهی از داوطلبان، بعد از اینکه راه دوم را انتخاب کردند و درس خواندن را به زمان دیگری موکول نمودند، احساس پشیمانی میکنند و از خودشان و نحوۀ عملکردشان عصبانی میشوند و در نهایت دچار افسردگی و دلمردگی میشوند؛ چرا که بر خلاف آرمانها و اهدافشان عمل کردهاند.
چه باید کرد؟ چگونه میتوان هنگام تصمیمگیری، راه دل را طی نکرد و عقلانی تصمیم گرفت؟ چگونه میتوان بر سر دو راهیها، راهی را طی نمود که در نهایت پشیمان نشد؟ اصلاً همین روزها که یک کنکوری باید بیشتر وقت خود را صرف درس خواندن کند، چگونه از تفریحات و راه های گریزی که به آنها اعتیاد پیدا کرده است، رهایی یابد؟
قانون 10، 10، 10
سوزی ولش در کتاب «۱۰،۱۰،۱۰ روشی که زندگی شما را تغییر خواهد داد» راهکار خوبی را ارایه داده است؛ اینکه هر گاه بر سر دو راهی ماندید و دل و عقلتان به مبارزه برخاستند، این سؤال را از خود بپرسید که: اثرتصمیم شما تا ۱۰ دقیقۀ آینده ، ۱۰ ماه آینده و 10سال آینده در زندگیتان چیست؟
برای مثال، وقتی در حین مطالعۀ درس،یک پیامک دریافت کردهاید، قبل از آنکه تصمیم بگیرید که آن را باز کنید، برای لحظهای از خود بپرسید که انجام آن در ۱۰ دقیقه آینده چه اثراتی برایم دارد؟ به هر حال، گرم درس خواندن هستم تمرکزم را به هم میزند، فکرم را به جای دیگری میبرد، لحظههای خوب و لذت بخشی هم برایم ایجاد میکند ( چون واقعاً هم چنین است)؛ خوب اثرات آن تا ۱۰ ماه آینده چه خواهد بود؟ آیا میتواند باعث آن شود که از درس خواندن بیفتم و کنکورم را خراب کنم؟ در نهایت، اثرات آن بر ۱۰ سال آینده من چه خواهد بود؟ منی که میخواهم یک دندانپزشک قابل شوم، آیا اصلاً در رشتهای قبول خواهم شد که بتوانم پس از فارغالتحصیلی شاغل شوم؟
البته باید گفت که منظور از این ۱۰ ها دقیقاً عدد10 نیست، بلکه ۱۰ اولی، بیانگر زمان حال است؛ یعنی شامل همین الان، یک دقیقه، یک ساعت یا یک هفتۀ بعد میشود. عدد ۱۰ دومی، بیانگر نقطهای در آیندۀ قابل پیشبینی است؛ یعنی وقتی که تصمیمتان تاثیرات اولیه را گذاشت، اکنون نتایج و عواقبش به شیوههایی که میتوانید حدس بزنید، ادامه پیدا میکند، و عدد ۱۰ سومی، نمایندۀ زمانی در آینده است که که جزییاتش کاملاً مبهم و نامشخص است؛ بنابراین، ۱۰،۱۰،۱۰ میتواند به ” ۹ روز، ۱۵ ماه، ۲۰ سال” یا “۲ ساعت، ۶ ماه و ۸ سال” هم اشاره داشته باشد.
مهم این است که از همین حالا به جای بهانه گیری و مشکلات را به گردن هر چیزی و هر کسی انداختن، مسؤولیت کوتاهیها و بی توجهیهایتان را بر عهده بگیرید و بپذیرید که عامل کم کاریها و در نتیجه حال بدی که دارید، خود شما هستید و اکنون میتوانید از غرق شدن در بطالت و به کار بردن ضرب المثل « آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب» خودداری کنید و با بهرهگیری از قانون 10، 10، 10 بهترینها را برای خودتان رقم زنید. مطمین باشید که این قانون میتواند زندگی بهتری را برای شما رقم بزند و از شما فردی مفید تر و خوشبختتر بسازد.
هر گاه بر سر دو راهی ماندید ، این سؤال را از خود بپرسید که: اثرتصمیم شما تا ۱۰ دقیقۀ آینده ، ۱۰ ماه آینده و ۱۰ سال آینده در زندگی تان چیست؟